شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (7)
عکس: رادیویی که در دومین جشنواره جوانه به همه ی مهمانها هدیه داده شد.
شنونده های پاتوقی گرد هم امدند!
دیدیم سه چهار تا مینی بوس ایستاده اند و با امار گیری مهمانها را سوار مینی بوس ها میکنند برای این که خودمان را خسته نکنیم با دوستانی که انجا دیده بودم ایستاده بودیم و داشتیم گفتگو میکردیم، ناگهان چند شنونده را دیدم که تقریبا نزدیک ما بودند رفتم و دقیقا به نام با هر کدام احوال پرسی کردم در حالی که هیچ کدام منو نمیشناختند البته از روی قیافه، ولی من همه را میشناختم الا یکی از انها را.. این جمع برایم حس دیگری داشت برای اولین بار شنونده های اصیل رادیو جوان معروف به شنونده های پاتوقی همدیگر را از نزدیک دیدند شنونده هایی که در یکی از برنامه های چهل تیکه( همین برنامه ) یک ساعت برنامه فقط برای اینها ساخته شد برنامه ای با موضوع شنونده های پاتوقی که در آن با این شنونده ها گفتگو هم کردند شنونده هایی که برای یک ملت سوال بودند و حالا خودشان در زیر برج میلاد در تاریکی شب ، شبانه پاتوقی تشکیل داده بودند این گفتگوی چند دقیقه ای برایم به اندازه ی همه ی جشنواره ارزش و اهمیت داشت.
سردبیر موفق و جوان مرا صدا میزند، یا به عبارتی مجتبی مشکوک میشود!
تقریبا احوال پرسی ها و صحبتهای کلی ما تمام شده بود که یکی از پشت سرم از داخل ماشین با فامیلی ام صدایم کردند، صدا را میشناختم، این صدا برام آشنا بود دیدم داخل سمند سفید راننده هست که باهام کار داشت و ایشان کسی نبود جز یک سردبیر جوان و باحال و خوب و ایشان کسی نبود جز مجتبی حسنی که این روزها سردبیر خیلی از برنامه های شبکه است ، سردبیری موفق در خیلی از عرصه ها...سردبیری برای چهار فصل! در صندلی عقب ماشین ایشان هم دو نفر بودند ولی به جا نیاوردم ولی مسافر اقا برای چند لحضه خوب منو نگاه کرد( چک کرد) با مجتبی حسنی گفتگو کردیم و یک دفعه گفتم اقا راستی من از همه امضا گرفتم الا شما، میشه دفترم رو خوشگل کنید ایشان هم بعد از تعارفها از ماشین پیاده شدند و در دفتر روزنامه ام( خاطراتم) نوشتند:
دوست خوبم محمود جان
امیدورام در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشی .
مجتبی حسنی
و دوباره در مورد جشنواره و چیزهای دیگه صحبت کردیم و انصافا اینبار مجتبی برام مشکوک میزد چون ایشان با مسافر و ماشین روشن برای چندین دقیقه ایستادند تا با من صحبت کنند نمیدانم با من کار داشتند یا با کس دیگر و هر چه که بود واقعیتش خود کیف کردم از دیدار با ایشان.
از دیدن تندیس خوشحال نبودم
بعد از ان اماده شدیم برای حرکت به سمت هتل چون برای کاندیدهای غیر بومی طبق برنامه برای یک شب اقامت ، هتل رزرو شده بود.
در بین مسیر داشتم به صحبت ها گوش میکردم و هر از گاهی هم با دوستانی که در مراسم پیدا کرده بودم صحبت میکردیم ، یکی از مسافرها تندیس هم برنده شده بود هر کس برای این که تندیس رو ببینه برای یک بار به دستش میگرفت و واقعا تعجب میکرد از وزن بسیار سنگین تندیس ! اما هرچه که بود نمیتوانستم از دیدن تندیس خوشحال شوم چون احساسم میگفت که باید یکی از تندیسها مال توباشد و نرسیده بود ولی با دل خیلی پری که داشتم تندیس را به صاحبش برگرداندم
از دیدار کسی یک گزارشگر و یک گوینده شنده خوشحال بودم!
همه با هم صحبت میکردند فکر کردم الان اگر چند کلمه به زبان محلی صحبت کنم میتونم بفهمم چند همشهری یا هم استانی و یا هم زبان با هم هستیم! این بود که گفتنم ( اقالا و خانیملار بیزیم ایچی میز ده تورکی وار؟) یعنی اقایون و خانمها بینمون کسی هست که ترکی باشه ؟ دیدم یکی از پشت از گوشه سمت راست عقب ماشین جواب داد و من از این آشنایی خوشحال بودم ایشان لباس کردی داشتند و تنها مهمان مراسم بودند که با لباس محلی در جمع حاظر شده بودند ایشان گزارشگر رادیو بودند در شهر خودشان از ارومیه امده بودند( اقای هیوا ابراهیمی) بعد از احوال پرسی و صحبت ها دیدم دو خانمی هم که جلوی این اقا نشسته بودند به من رو کردند و ترکی گفتند که از زنجان امده اند و من خیلی خوشحال شدم چون اینجا یکی دیگر از شنونده های خاص را پیدا کرده بودم ایشان واقعا شنونده ی خاصی بودند برام این دو خواهر گوینده ی رادیو زنجان بودند یکی گوینده ی پخش و یکی هم گوینده خبر زنجان ، قبل از هر چیزی ابتدا از هر دو خواهر درخواست کردم تا برام یادگاری بگذارند و گفتم اول یادگاری بگذارید و بعد صحبت میکنیم...
<< یادداشت قبلی یادداشت بعدی>>
دسته بندی: رسانه ، رادیو ، رادیو جوان ، جشنواره جوانه ، دومین جشنواره جوانه ، مجتبی حسنی ، محمود عراقی
مطالب مرتبط: جشنواره دوم جوانه ، رادیو جوان جشنواره جوانه ، مراسم اختتامیه جشنواره رادیو جوان ، مراسم اختامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه
جدول پخش رادیو جوان در مهر1392
نمایش دریاقلی سورانی در رادیو جوان
سهم شنوندگان در برنامه سازی رادیویی
انتخاب موضوع در یک برنامه رادیویی
امام زمان مربی فوتبال میشود!
رادیو جوان شادتر میشود
رادیو خانواده
چالشهای رسانهای یا نگاه آینده نگارانه به رسانه ها
طرح ایمان
گوینده آقا یا خانم!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 289
کل بازدید :1280906
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد
شهرداری آچاچی [1]
چی بپزم؟
روشنگری [2]
سهبا [4]
رصد خبری [8]
اخبار و تحلیل [1]
شرکت ثمین گستر کارمانیا [4]
شبکه بهداشت و درمان میانه [4]
دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی [3]
مدیریت منابع انسانی [4]
آرشیو اخبار استانداری [19]
ثبت نام آتشنشانی [6]
رادیو دیروز [6]
کتابخانه دیجیتال [26]
[آرشیو(56)]
زمستان 91
پاییز 91
تابستان 91
بهار 91
زمستان 90
پاییز 90
تابستان 90
بهار 90
زمستان 89
پاییز 89
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
زمستان 86